جهان / جدی / دلو ٢٠٢٥
زنان افغانستان در برابر طالبان
زندان، شکنجه و تهدیدهای مرگ زنان را از مقاومت در برابر طالبان باز نمیدارد
نویسندهگان: ثریا امیری و سامية مدور
ترجمه: سید نجیب اصیل
تاریخ نشر: ساعت ۰۶:۳۰ صبح، نهم دسامبر ۲۰۲۴
This article is also available to read in English.
در ۲۲ دسامبر ۲۰۲۲، رقیه ساعی به دهها زن دیگر پیوست که در یکی از چهارراههای نزدیک به دانشگاه کابل، در اعتراض به یک فرمان طالبان، گرد آمده بودند. این فرمان، زنان را از ورود به دانشگاهها بازمیدارد. سازماندهندگان این اعتراض از خبرنگاران نیز برای پوشش دادن رویداد دعوت کرده بودند، اما بیشتر رسانهها از بیم آنکه خبرنگارانشان از سوی طالبان بازداشت شوند، از فرستادن خبرنگار خودداری کردند. از همینرو، رقیه با تلفن همراهش، از تجمع اعتراضی عکس گرفت و به رسانهها فرستاد.
هنوز زمان زیادی از برنامهی اعتراضی نگذشته بود که شماری از اعضای طالبان از راه رسیدند و برخی از زنان معترض را کشانکشان به داخل موتر بردند. رقیه که کودکان شش ساله و نه سالهاش را نزد همسایهاش گذاشته بود، ناگهان سوار یک تکسی شد تا راه خانهاش را در پیش بگیرد، اما موتری از گروه طالبان که رقیه را دنبال میکرد، رانندهی تکسی را وادار به توقف کرد. رانندهی تکسی در پاسخ به بازجویی طالبان گفت که او فقط وظیفهاش را انجام میدهد. سپس، طالبان کیف دستی رقیه را گرفتند و از وی خواستند تا صفحهی تلفنش را باز کند. همین که رقیه نپذیرفت، طالبان او را زدند. سرانجام رقیه مجبور شد تا صفحهی تلفن را بگشاید.
طالبان در هنگام بررسی تلفن، به عکسهایی دست یافتند که رقیه از جریان تجمع اعتراضی برداشته بود. از همین رو، آنان رقیه را متهم به کار کردن برای امریکاییها کردند و او را «فاحشه» صدا زدند. طالبان رقیه را از درون تکسی کشیدند و به داخل موتر خود بردند. آنان با یک خریطهی سیاه پلاستیکی سر و گردن رقیه را چنان بستند که او نمیتوانست به آسانی نفس بکشد.
رقیه میدانست که اعتراض میتواند خطر بازداشت و یا حتی کشتن را در پی داشته باشد. در سپتامبر گذشته، طالبان تظاهرات بدون مجوز را ممنوع کردند. اعضای طالبان همواره به فعالان و خبرنگاران در صحنه حملهور میشدند و برخی از آنان را معمولاً بهگونهی خودسرانه بازداشت میکردند. اما با آن هم، زنان از حرکتهای اعتراضیشان بازنایستادند. نان، کار، آزادی شعارهایی بود که زنان پس از برگشت دوبارهی طالبان و خروج عنانگسیخته نیروهای امریکایی (۱۵ اگست ۲۰۲۱)، سر میدادند. راهپیماییها که اغلب به سرخط خبرهای بینالمللی تبدیل میشد، در ماههای بعد در واکنش به خشونتهای مداوم طالبان بهطور پراکنده ادامه یافت. افغان وتنس، یک پروژهی جمعآوری اطلاعات در مورد چگونگی وضعیت حقوق بشری، امنیتی و سیاسی افغانستان، نهادی مستقر در بریتانیا، دستکم ۱۷۰ اعتراض خیابانی را بین اگست ۲۰۲۱ تا جون ۲۰۲۴ ثبت کرده است. بسیاری از اعتراضات به وسیلهی گروههای مدافع حقوق زنان سازماندهی میشد و چگونگی همآهنگی آن غالباً از طریق واتساپ انجام مییافت.
رقیه میگوید که پس از دستگیری، چهار روز در بازداشت ماند. طالبان اغلب با استفاده از اسلحه و با تهدید به شلیک گلوله، از او دربارهی اینکه چه کسی در پشت اعتراضات قرار دارد و چه کسانی به آنان پول داده است میپرسیدند. رقیه به یاد میآورد که او تنها همین را به طالبان گفته است: «من شوهرم را از دست دادهام و کسی را ندارم که برای من کار کند و یا هزینهی کودکانم را فراهم کند.» شوهرش، از افسران ارتش افغانستان، در سال ۲۰۲۰ در جنگ با شورشیان طالب کشته شده بود. رقیه امیدوار بود که خودش بتواند در ارتش خدمت کند. اما وقتی همسرش کشته شد، رقیه ناچار به کارهایی مثل پاککردن خانهها و دوختن لباس روی آورد تا بتواند از عهدهی تأمین مخارج خانوادهاش برآید. بسیاری از روزها رقیه قادر نبود تا برای پختوپز در خانه گاز مایع فراهم کند. کودکانش معمولاً گرسنه از خانه بیرون میشدند و یا هم به خوردن یک پاره نان بسنده میکردند. او قادر به فراهمآوری لباسهای نو برای فرزندانش نبود. وضعیت رقیه نمایانگر شرایط بسیاری از زنان در افغانستان است که مردان خانوادههای خود را در جنگ از دست دادهاند و خودشان نیز اجازه ندارند تا کار کنند. راهی برای رهایی از فقر به آنها نمانده است.
رقیه میگوید سلولی که او در آن نگهداری میشد، دارای یک دوربین امنیتی بود، اما نگهبانان زندان اغلب او را به اتاقی بدون دوربین امنیتی برده و مکرراً ضرب و شتم میکردند. او چشمانش را میبست تا نتواند وسیلهی ضربوشتم را ببیند. به گفتهی رقیه، او گهگاه احساس میکرد که طالبان با سلاحهایشان او را میزنند. او با تمام بدن، به خصوص ناحیهی شکمش دردی سخت میکشید و هر زمان که بیهوش میشد، زندانبانان برای به هوش آوردن دوباره، روی تنش آب سرد میریختند. یک بار هم که زندانبانان عکسهای فرزندان رقیه را به او نشان دادند، رقیه با التماس زیاد از آنها خواست که به فرزندانش آسیب نرسانند.
برای پیوستن به اعتراضات چندین دلیل داشتم. من نگران آیندهی مردم افغانستان، خصوصاً نسل جدید، کودکان کشور و کودکان خودم بودم. من با تمام معنی و با تمام وجود رژیم طالبان را میشناختم و حس کرده بودم که اینها یک رژیم انسانکش، زنستیز و افراطی هستند و با تسلط کامل آنان بر افغانستان قطعاً ظلم و جنایت زیادی صورت خواهد گرفت. بنا بر این، تصمیم گرفتم در کنار همفکرانم علیه آنان بایستم.
رقیه پس از دادخواهیهای پدرش از زندان آزاد شد. اما او به اعتراض خود ادامه داد و در مارچ ۲۰۲۳ بار دیگر برای مدتی کوتاه، بازداشت و مجبور به دادن تعهد دوباره شد. رقیه نیز مانند بسیاری از فعالان دیگر که اکنون در تبعید زندگی میکنند، هر تعهدی را که به طالبان داه بود شکست. در ماه مه، او با فرزندانش از افغانستان فرار کرد و اکنون در آلمان زندگی میکند.
برای رقیه و دیگر فعالان، سخن زدن دربارهی بازداشتهای وحشیانه نوعی از قربانی دادن ضروری پنداشته میشود. صدا بلند کردن از طریق رسانهها ممکن است هر یک از اعضای خانوادههای آنان را که هنوز در افغانستان هستند به خطر بیندازد. از سوی دیگر، برخی از فعالان با تهدیدها و آزارهای آنلاین رو بهرو شدهاند. اما این برای آنان تنهاترین ابزار برای مقاومت در برابر عادیسازی حکومت طالبان به شمار میآید. آنان از این طریق میخواهند به جامعهی بینالمللی گوشزد کنند که برای بسیاری از افغانها، زندگی روزمره در این کشور مانند زندان است. رقیه هرگز انتظار نداشت که اعتراضهایشان بتواند سبب تغییر در عملکرد طالبان شود. او میگوید: «درخواست ما این بود که جهان پشت مردم افغانستان بایستد.»
به نظر میرسد در آن زمان که فعالان زن، خونهایشان را بر کف گرفته به خیابان میرفتند تا در برابر طالبان اعتراض کنند، تیتر شدن در رسانههای جهان آسانتر بود، ولی اکنون که بسیاری از فعالان فرار کردهاند و اعتراضهای عمومی کمتری وجود دارد، به دشواری میتوان کسی را وادار به شنیدن صدای زنان ساخت.
بر اساس گزارشهای خبری و اطلاعات منتشرشده در رسانههای اجتماعی، افغان وتنس تخمین میزند که حدود ۱۰۰ زن معترض بین اکتبر ۲۰۲۲ تا مارچ ۲۰۲۴ بازداشت شدهاند. اما دسترسی به اطلاعات جامع و دقیقتر ناممکن به نظر میرسد.
ریچارد بنت، گزارشگر ویژه سازمان ملل در مورد وضعیت حقوق بشر در افغانستان، از چندین زندان عمومی بازدید کرده و با زندانیان سابق گفتوگو کرده است. او میگوید این اعداد احتمالاً کمتر از واقعیت گزارش شدهاند. از آنجا که برخی از بازداشتشدگان برای ساعتها و برخی دیگر برای روزها، هفتهها یا ماهها در حبس نگهداری میشوند، این ارقام به تنهایی نمیتوانند «رنج و درد» بازداشتشدگان را منعکس کنند.
بر اساس مصاحبههای بنت، تجربیات زندانیان از آزار و اذیت کلامی و بازجویی گرفته تا ضربوشتم، شکنجه و خشونت جنسی -از جمله تجاوز جنسی- گسترده است. برخی از مردان و پسرانی که توسط طالبان زندانی شدهاند نیز در معرض چنین خشونتهایی قرار گرفتهاند. بنت میگوید: «با اینکه تأیید این موضوع دشوار است، ولی ادعاهایی مبنی بر قتل نیز وجود دارد.»
برخی از فعالان در زندانهای تحت اداره مقامات رسمی طالبان بازداشت میشوند، در حالی که برخی دیگر به زندانهای خصوصی یا اداره استخبارات مرکزی منتقل میشوند؛ جایی که بر اساس گفتهها بیشترین تخلفات رخ میدهد. طالبان در گزارشهای خبری بازداشت فعالان یا بدرفتاری با زنان در زندانها را تکذیب کرده و تأکید میکنند که اقدامات آنها مطابق با قوانین شریعت است. (سخنگوی اصلی طالبان از دادن مصاحبه برای تهیه این گزارش خودداری کرد.)
وقتی اعضای خانواده معترضان درباره بازداشت نزدیکانشان سوال میکردند، طالبان اغلب بازداشت معترضان را انکار میکردند. به همین ترتیب، در طول بازداشت، بسیاری از فعالان نمیدانستند که آیا اعضای خانواده نیز زندانی هستند یا خیر. این عدم اطمینان به خودی خود نوعی شکنجه روانی بود.
بنت با ارسال نامههای رسمی یا پیامهای تلفنی به مقامات طالبان، درخواست آزادی بازداشتشدگان را کرده است. (هیئت معاونت سازمان ملل متحد در افغانستان، یا یوناما، نیز میانجیگری میکند، هرچند نه بهصورت علنی.) او میگوید روشن نیست که این تلاشها تا چه اندازه میتوانند مؤثر باشند: «فهمیدن این موضوع دشوار است، زیرا… اگر آزاد شوند، دلیل مستقیمی وجود ندارد.» بنت میگوید در حالی که سازمان ملل و جامعه بینالمللی اغلب خشونت طالبان را محکوم میکنند، برخی از کشورها رویکرد دیگری اتخاذ کردهاند. (آخرین سفر رسمی بنت به افغانستان در بهار ۲۰۲۳ بود؛ از آن زمان، طالبان او را از ورود به این کشور منع کردهاند.)
فعالان افغانستان از سال ۱۹۹۹ – از اولین دوره حکومت این گروه – سرکوب طالبان را نوعی آپارتاید توصیف میکنند.
سیاره دشتی، بنیاد «فهیم دشتی» را به گرامیداشت نام همسر فقیدش، روزنامهنگار محبوبی که در سپتامبر ۲۰۲۱ توسط طالبان کشته شد، برای ترویج آزادی بیان در افغانستان تأسیس کرد. بنیاد فهیم دشتی که اکنون در میسیساگای انتاریو مستقر است، در طول سه سال گذشته موارد کودکآزاری را در مدارس مذهبیای که توسط طالبان اداره میشود، ثبت کرده است.
سیاره دشتی هنوز با افغانها در داخل کشور در تماس است. بر اساس گزارش این نهاد، کودکان معصومی که فقط هفت یا هشت سال دارند، به دلیل اشتباهات سادهای مانند فراموش کردن برخی جملات در آغاز نماز، مورد ضربوشتم قرار میگیرند. برخی از آنها قربانیان خشونتهای جنسی نیز هستند.
سیاره دشتی میگوید، با گذشت زمان، این کودکان شستوشوی مغزی خواهند شد. برخی از آنها ممکن است برای انجام دستورات طالبان، از جمله کار گذاشتن مواد منفجره یا انجام بمبگذاریهای انتحاری، آموزش ببینند. آنها ممکن است بهگونهای تربیت شوند که پیامهای طالبانی را بهصورت آنلاین به نشر برسانند، دیگران را در سراسر جهان تحریک و به رادیکالسازی کمک کنند. به گفته سیاره، بیاعتنایی جامعه جهانی ممکن است به طالبان جسارت بیشتری ببخشد.
بیم و نگرانیهایی از این دست تازه نیستند. هدر بار، معاون موقت حقوق زنان در دیدهبان حقوق بشر، میگوید زمانی که طالبان در سال ۲۰۲۱ قدرت را به دست گرفتند، خود را به عنوان یک گروه تا حدودی اصلاحشده معرفی کردند. در آن زمان، برخی از دیپلماتهای بینالمللی اظهار داشتند که جناح عملگرایانه طالبان مانع تحصیل زنان نیستند و افغانها این بار دچار یک شرایط خفقان نخواهند شد. اما به گفتهی هدر بار، زنان افغان واقعیت را بهتر میدانستند.
هدر بار میگوید: «جنبش اعتراضی زنان بزرگترین تهدید جدی در برابر طالبان بوده است.» و به همین دلیل بود که «من فکر میکنم که از همان آغاز، قضیهی سرکوب این جنبش بدل به یک اولویت بزرگ برای طالبان شد.»
تمنا زریاب پریانی اعتراض خود را علیه طالبان از سال ٢٠١٧ آغاز کرد و پس از بازگشت این گروه به قدرت نیز به این اعتراضها ادامه داد، حتی زمانی که تعداد زیادی از روزنامهنگاران، نمایندگان مجلس و فعالان حقوق بشر از کشور فرار کردند و تعداد کمی از فعالان و دادخواهان در کابل ماندند. او به خودش میگفت که میارزد تا در کشور بماند: «حتی اگر بمیرم، در این کشور خواهم مرد.»
و اما در شب ۱۹ جنوری ۲۰۲۲، پریانی که در آن زمان بیست و چهار سال داشت، با سه خواهرش در خانه بود که طالبان به دروازهی خانه آنها آمدند و تهدید کردند که وارد خانه میشوند. او در جریان اعتراضات در شبکههای اجتماعی سعی کرده بود هویت خود را پنهان نگه دارد، اما با آن هم اعضای طالبان او را ردیابی کردند.
طالبان تنها میخواهند زنان در خانه بمانند، ازدواج کنند، فرزند بیاورند و برای شوهرانشان خدمت کنند. وقتی میخواستند ما را از زندان آزاد کنند، نیمههای شب بود، من فقط همین به آنان گفتم: «در طول بیست سال، ما تعداد زیادی از مردان نظامی را از دست دادیم. بعضی خانوادهها دیگر فرزندان بزرگ ندارند و یا هم برخی از زنان با فرزندانشان تنها ماندهاند و شوهر ندارند. مسؤول اینهمه چه کسانی هستند؟ این زنان کار میکنند تا برای فرزندانشان غذا بیاورند و اگر کار نکنند، چه چیزی بخورند؟ فرزندانشان چیزی برای خوردن میخواهند.» طالبان به این پرسشها هیچ پاسخی نداشتند.
او با استفاده از تلفن، ویدیویی از خود ضبط کرد. بر اساس ویدیو، تمنا با صدای بلند، از آن سوی در فریاد میزد و به اعضای طالبان میگفت که نمیتواند به آنها اجازهی ورود بدهد. او از طالبان میخواست که روز آینده برگردند. تمنا ویدیوی ضبطشده را برای یکی از دوستان روزنامهنگارش فرستاد و سپس قبل از این که طالبان دروازهی آپارتمان را بشکنند و وارد خانه شوند، تلفن خود را از پنجره به بیرون انداخت. (پروانه ابراهیمخیل نجرابی، یکی دیگر از فعالان برجسته، نیز در آن شب دستگیر شد).
هر سه خواهر حدود بیست و شش روز در بازداشت بودند. تمنا ترجیح میدهد آن شرایط را فقط یک کابوس بنامد، نه چیزی دیگر. او اجازه نداشت با خواهرانش که در یک سلول جداگانه نگهداری میشدند یا با اعضای خانوادهاش در خارج از زندان صحبت کند. او را مانند رقیه، مرتب به اتاقی میبردند که دوربین امنیتی نداشت. تمنا میگوید که او را با وسیلهی تازیانه مورد شلاق و ضرب و شتم قرار دادند.
ویدیوی بازداشت او به طور گسترده در رسانههای اجتماعی پخش و نشر، و باعث پوشش گستردهی بینالمللی و محکومیت این بازداشت از سوی گروههای مختلف، از جمله دیدهبان حقوق بشر گردید. اعضای طالبان از تمنا پریانی دربارهی توجه خارجیها به قضیهی بازداشت او سوال میکردند. او به یاد میآورد که طالبان از وی میپرسیدند: «چرا اینقدر مهم هستی؟» تمنا به آنها گفت برای آن که مردم میدانستند چه اتفاقی برای او افتاده است.
قبل از اینکه طالبان به سه خواهر اجازهی خروج بدهند، پدر آنها مجبور شد ویدیویی را ضبط کند که در آن قول داده بود دخترانش دیگر اعتراض نکنند. آن شب تمنا و خواهرانش برای تعویض لباس به آپارتمان خود بازگشتند و سپس راهی خانه امن شدند. آنها چندین ماه مخفیانه زندگی کردند، اما با آن هم تمنا همچنان تلاش کرد تا اعتراضات را در کابل احیا کند. او میگوید: «ما باید راهمان را ادامه میدادیم.» اما هنگامی که او با برخی از سازماندهندگان دیگر تماس گرفت، آنها از ترس اینکه ممکن است آنها نیز بازداشت شوند، از پیوستن به او خودداری کردند. بعد، تمنا متوجه شد که تنهاست. او که نمیدانست به چه کسی میتواند اعتماد کند، به هیچ یک از دوستان یا زنان معترض دیگر دربارهی نقشهاش برای فرار چیزی نگفت. در آگست ۲۰۲۲، او و خواهرانش از مرز پاکستان عبور کردند. اکتبر همان سال آنها وارد آلمان شدند.
ژولیا پارسی میگوید که در کوتاهمدت، خبر بازداشت خواهران بر اعتراضات سراسر کشور تأثیر منفی داشت، اما در نهایت، توجه جهانی به ویدئوی بازداشت پریانی، به زنان انگیزه بخشید تا به مبارزاتشان ادامه بدهند.
ژولیا که کارمند سابق دولت و مادر پنج فرزند بود، با سقوط حکومت افغانستان به دست طالبان، کار خود را از دست داد. در عرض چند هفته، او جنبش خودجوش افغانستان را راهاندازی کرد و طی دو سال بعد، در سی و هشت تظاهرات شرکت کرد که بیست و دو مورد از آنها را خودش سازماندهی کرد.
وقتی تصمیم میگیری مبارزه کنی و در برابر یک گروه تروریستی بایستی، به این نیز میاندیشی که حتماً زندانی و یا کشته خواهی شد و یا هم به خانوادهات آسیب میرسد. این موارد را ما از قبل پیشبین بودیم و با هم دربارهٔ آن صحبت کرده بودیم.
ژولیا با اقامت در خانههای چندین تن از خویشاوندانش تلاش کرد تا خودش را به چنگ طالبان نیندازد. اما پس از رفتن به خانه برای شرکت در مراسم خاکسپاری یکی از اعضای خانوادهاش، در سپتامبر ۲۰۲۳، به همراه پسر بالغش آذرخش بازداشت و هر دو به مدت سه ماه زندانی شدند. ژولیای چهل و سه ساله میگوید که هنوز از ناحیه مفاصل درد میکشد. زندانبانها او را به یک چوکی بسته و برای آنکه دستهایش را به یکدیگر محکم ببندند، بازوهایش را به پشت سر تاب داده بودند.
ژولیا میگوید مدتی در سلول انفرادی نگهداری میشد و هر روز به مقدار کمتر از یک سیب میخورد. خوابیدن برای او تقریباً ناممکن بود. او اغلب فریادهایی میشنید و فکر میکرد که شاید این فریادها از پسرش باشند. در بازجوییها، مقامات طالبان فیلمهای شکنجه آذرخش را به ژولیا نشان دادند و تهدید کردند که دخترانش را نیز میتوانند بازداشت کنند. او نگران بود که برای تنبیه او، دو دختر کوچکش را – که در زمان شروع اعتراضات هفده و نوزده ساله بودند – مجبور به ازدواج با اعضای طالبان کنند. (طالبان رسماً ازدواجهای اجباری را ممنوع کردهاند، هرچند گزارشها نشان میدهد که این ازدواجها همچنان ادامه دارند.)
او میگوید در سه ماه دورهی زندان، دو بار توانسته آذرخش و چهار بار دیگر توانسته اعضای دیگر خانواده را ببیند – ملاقاتهایی که بیش از هفت دقیقه طول نکشیده بودند. ژولیا با یادآوری این که چقدر پسرش لاغر به نظر میرسید، میگوید: «وقتی پسرم را دیدم برایم خیلی خیلی سخت بود. انتقال احساسات مادر غیرممکن است.» اگرچه پسرش هرگز مستقیماً دربارهی تجربه ی زندان با مادرش صحبت نکرده است، اما ژولیا میگوید که از طریق همسر و خواهران آذرخش اطلاع یافته که وی برای روزها در سلول انفرادی انداخته شده بود، سلولی تاریک که نفس کشیدن در آن دشوار بود. سلول زندان یک مجرای کوچک داشت، آن هم به اندازهای که فقط مقداری از خوراکی بتواند از طریق آن داخل سلول شود.
طالبان ژولیا و پسرش را پس از گرفتن ضمانتهای معمول از خانواده و شماری از متنفذان محل آزاد کردند. ژولیا که اکنون در تبعید زندگی میکند، نگران جان نزدیکانش است که او را تضمین کردهاند و هنوز در کشور به سر میبرند. اما ژولیا قصد ندارد از اعتراض دست بردارد.
گفتههای زندانیان سابق از نمونههای شکنجه پرده برمیدارد که با خشونت فیزیکی و عاطفی اعمال میشود و ریشه در تعصبات عمیق جامعه افغانستان دارد. بسیاری از معترضان بازداشتشده با توجه به هویتهای قومی و مذهبیشان با رفتارهای خشن مواجه شدهاند. طالبان یک گروه سنی با اکثریت پشتون هستند. رقیه هزاره است، اقلیت شیعه تحت ستم. و تمنا و ژولیا هر دو تاجیک، یک اقلیت قومی. تمنا پریانی در پاسخ به سوالی دربارهی هویتش تصریح کرد: «من دوست دارم خودم را انسان بنامم. مسائل دیگر مهم نیستند.»
نرگس سادات، که او نیز شیعه است، دو بار بازداشت شد. بار دوم، شصت و شش روز بازداشت شد. در طول آن دوره، او نه تنها از سوی اعضای مرد طالبان، بلکه از سوی سه زن زندانی که با داعش یا دولت اسلامی در ارتباط بودند، شکنجه شد. در میان اشکال دیگر سوءاستفاده، آنها سادات را در مورد انفجارهایی که داعش طراحی کرده بود، طعنه میزدند، از جمله انفجاری در اکتوبر ۲۰۲۲ در یک مرکز آموزشی که بیش از پنجاه نفر را در محلهای عمدتاً هزارهنشین در کابل کشت. سادات به یاد میآورد که خانمی با صدای بلند بر او فریاد میکشید: «ما این کار را کردیم.»
در جریان ۶۶ روز زندان، تنها ۳۵ روزش را در سلول انفرادی بودم و هیچ یادم نمیرود که سه شبانهروز را با دختران داعشی سپری کردم. این خود یک زجر روحی و عذابی بود که خیلی آزارم میداد.
من بعد از سی روز توانستم مادر، پسر و خواهرم را ببینیم. پس از فشارهای زیاد بینالمللی و نهادهای حقوق بشری، زمانی که میخواستم فامیلم را ببینیم طالبان پیش از آن اخطار خیلی شدیدی دادند و گفتند که اگر بخواهم دربارهی چیزی صحبت و شکایت کنم، زندانی شدن اعضای خانوادهام را در پی خواهد داشت. این اخطارها خیلی شدید بود و هر لحظه و هر دقیقهاش زجر و عذاب.
برخی از اشکال شکنجه، به شیوه باجگیری و برای وادار ساختن فعالان زن به سکوت انجام میشد. طالبان از برخی از بازداشتشدگان در حالی که برهنه بودند یا فقط سوتین به تن داشتند، فیلم گرفتند و تهدید کردند که در صورت ادامهی اعتراضها، آن فیلمها را منتشر خواهند کرد. بسیاری از زندانیان صدای زنان زندانی دیگر را شنیدند که التماس میکردند که مورد تجاوز قرار نگیرند. (در یک گزارش آگست ۲۰۲۴، بنت موارد تجاوز جنسی علیه زنان بازداشت شده را مستند کرد.) در جولای، خبرنگاران گاردین گزارش دادند که آنها در همآهنگی با اعضای رخشانه میدیا ویدئویی را مشاهده کردهاند که نشان میدهد یک زن معترض ناشناس از سوی دو مرد، مورد تجاوز جنسی قرار گرفته است. یکی از مردان زن را متهم میکند که در گذشته به آمریکاییها تنفروشی کرده است و میگوید که اکنون نوبت آنها رسیده است. در مقالهی گاردین آمده است: «گزارشهای فزایندهای مبنی بر اعمال خشونت جنسی بر زنان و دخترانی که در بازداشت به سر میبرند در افغانستان وجود دارد، اما گمان میرود این ویدیو اولین مدرک مستقیم از وقوع این جنایات باشد.»
وحیده امیری که قبل از بازگشت طالبان به قدرت، چندین کتابخانه را در سراسر افغانستان اداره میکرد، به دلیل فعالیتهایش در فبروری ۲۰۲۲ زندانی شد. او میگوید در حالی که خودش در دوران بازداشت مورد تجاوز جنسی قرار نگرفته است، ولی به طور گسترده تصور چنان است که تمام زنانی که توسط طالبان زندانی میشوند، مورد تجاوز جنسی قرار میگیرند. حتی احتمال تجاوز جنسی نیز میتواند بدنامی بزرگی را به همراه داشته باشد، از آنجا که پس از آزادی، بسیاری از زنان بازداشتی ممکن است با خطراتی مانند قتلهای ناموسی روبهرو شوند. هدر بار میگوید که با توجه به پیامدها، «هر دو برای طالبان یک سلاح بسیار قوی است، هم خود خشونت جنسی و هم این مساله که خشونت جنسی میتواند وجود داشته باشد.»
برخی از بازجوییها حاکی از خائن بودن زنان معترض است، چه نسبت به کشورشان و چه نسبت به سایر معترضان. زمانی که پریانی در بازداشت به سر میبرد، طالبان عکسهای سایر معترضان زن را به وی نشان دادند و از او خواستند که هویت زنان را فاش کند. او میگوید، اگرچه نپذیرفت، اما پس از آزادی، طالبان به او پیشنهاد دادند که او را به عنوان یک خبرچین استخدام کنند. او به آنها گفت که پس از بهبودی در این باره فکر میکند، هرچند در واقع قصد انجام چنان کاری را نداشت.
وحیده میگوید که در دوران بازداشت، اعضای طالبان از او دربارهی ارتباطش با جبههی مقاومت ملی، جریان مسلح ضد طالبان، بازجویی کردند. او دریافت هرگونه حمایت از جبههی مقاومت ملی را تکذیب کرد. قبل از آزادی وی، طالبان بر اساس یک متن از قبل تهیه شده، از اعترافات اجباری او فیلم گرفتند. بر اساس متن ارایه شده از سوی طالبان، وحیده میگوید که به خاطر شهرت، دریافت پول از نهادهای خارجی و به امید بیرون شدن از افغانستان اعتراض کرده است.
وحیده میگوید که سؤال و متن تهیه شده از سوی طالبان، منعکسکنندهی یک فرض رایج در میان طالبان است که زنان قادر به انجام تظاهرات بدون تأثیر خارجی نیستند. اما با این حال، او میگوید که بیشتر کشورهای جهان زنان افغان را دستکم میگیرند – چه به صورت آشکار، چه به صورت نهان.
رقیه که اکنون سی ساله است و در آلمان زندگی میکند، پول کمی دارد و از اینکه اخراج شود نگران است. فرزندان هشت و یازده سالهی او به مکتب میروند. فرزندان که هنوز از بازداشت مادرشان دچار یک صدمهی روحی هستند، اغلب وقتی او آپارتمان را به تنهایی ترک میکند، از وی میپرسند که کجا میرود، از ترس اینکه مبادا مادرشان را دوباره بازداشت کنند.
رقیه به برنامهای پیوسته است که منابع آموزشی آنلاین را در اختیار زنان و دختران افغانستان میگذارد. او سعی میکند با زنان آنجا ارتباط برقرار کند تا تجربیات خود را از بازداشت و ترک کشور در میان بگذارد. او میگوید مهم است که آنان از خطرات اعتراضها آگاه شوند. حتی با وجود نامرئی شدن تظاهرات خیابانی، بسیاری از زنان افغان هنوز به صورت آنلاین تظاهرات میکنند و تظاهرات خانگی خود را در رسانههای اجتماعی پخش میکنند.
طالب و فکر طالبی به زنی باسواد به هیچ عنوان باور ندارد. آنان از زنان باسواد هراس دارند و فکر میکنند که زنان افغانستان باید فقط در خانه باشند و یک زن خوب و یک مادر خوب باشند.
تمنا پریانی معتقد است که طالبان از اینکه او و سایر زنان معترض کشور را ترک کردهاند، راحت شدهاند. آنان احتمالاً اکنون نمیتوانند به آن اندازه دردسر ایجاد کنند. بر اساس گزارش بنت در سال ۲۰۲۳، حتی خارج از چهارچوب تظاهرات رسمی، طالبان گروههای کوچکی از زنان را «با استدلال بر لزوم جلوگیری از تظاهرات» متلاشی میکردند. در ماه جولای گذشته، طالبان محدودیتهای بیشتری صادر کردند، از جمله اینکه صورت زنان باید پوشانده شود و صدای آنها در ملاء عام شنیده نشود.
تمنا و برخی از اعضای خانوادهاش در آلمان، وضعیت حفاظت موقت دریافت کردند. او با رقیه و سایر فعالان خارج از کشور در ارتباط است و به راهپیماییها در حمایت از ایرانیان در خارج از کشور که علیه سرکوب زنان در کشورشان اعتراض میکنند، پیوسته است. او تظاهراتی را برای زنان افغان در یازده شهر آلمان سازماندهی کرده است، هرچند که اغلب زمان میبرد تا به هر تظاهرات مجوز داده شود. او معمولاً مجوز تظاهرات را در بخشهای دوردست دریافت میکند، بخشهایی که در آن اعتراضات و نشان «اعتصاب غذا»ی او کمتر جلب توجه میکند. از آنجایی که حمل و نقل عمومی در روزهای آخر هفته محدود است، او از یک دوست موتردارش میخواهد تا وی را به جاهای تظاهرات برساند.
در جولای ۲۰۲۳، تمنا بر پیامرسانی دربارهی پایان دادن به آپارتاید جنسیتی تمرکز کرد. طبق تعریف سازمان ملل متحد، آپارتاید جنسیتی، ستم سیستمی و نهادینهشده بر اساس جنسیت است. فعالان افغان از سال ۱۹۹۹ – از اولین دوره حکومت این گروه – سرکوب طالبان را نوعی آپارتاید توصیف میکنند. در تئوری، همانطور که تدوین آپارتاید نژادی جامعه بینالمللی را مجبور به محکوم کردن جنایت در آفریقای جنوبی و نامیبیا در دهه ۱۹۶۰ کرد، جرمانگاری آپارتاید جنسیتی نیز اکنون کشورها را مجبور به اعمال فشار بر حکومت طالبان و حکومت ایران میکند.
کمپین آپارتاید جنسیتی به یک تلاش جهانی تبدیل شده است که توسط فعالان افغان و ایرانی رهبری میشود و هدف آن به رسمیت شناختن قانونی این عمل به عنوان جنایت علیه بشریت در حقوق بینالملل است. در حالی که برخی از جرایم علیه بشریت در معاهدات مختلف مورد توجه قرار گرفتهاند، فرایندی در سازمان ملل در جریان است تا پیشنهادی برای کنوانسیونی ارائه شود که تمامی جنایات علیه بشریت را شامل شود. مدافعان خواستار گنجاندن آپارتاید جنسیتی نیز در این کنوانسیون هستند.
در ماه مارچ، چند روز پیش از روز جهانی زن، سیاره دشتی هیئتی از زنان افغان و ایرانی را هماهنگ کرد تا با نمایندگان پارلمان کانادا، سناتورها، رهبران حقوق بشر و دیگر شخصیتهای اثرگذار در یک نشست یکروزه در اتاوا دیدار کنند. ظریفه یعقوبی، مفسر رسانهها و بنیانگذار و عضو هیئت اجرایی اولین حزب سیاسی افغانستان به رهبری زنان، درباره شکنجههای فیزیکی ای که در زندان متحمل شده بود، صحبت کرد. او که اکنون در کلگری زندگی میکند، در نوامبر ۲۰۲۲ بازداشت و به مدت چهلویک روز بدون هیچگونه اتهام رسمی زندانی شد.
فعلاً در کانادا مهاجر هستیم و باید با این شرایط بسازیم. حداقل از لحاظ وضعیت امنیتی برای ما بهتر است. اما نه، روح و روان ما در افغانستان است. خود ما اینجا هستیم، اما قلب ما در افغانستان است.
علی احساسی، نماینده پارلمان ویلودیل، انتاریو، در سازماندهی این رویداد به سیاره دشتی کمک کرد و پس از آن، طوماری را از طرف هیئت به مجلس عوام ارائه کرد و از دولت کانادا خواست تا نقشی پیشرو در جرمانگاری آپارتاید جنسیتی ایفا کند. (پیشنهاد مربوطه در ماه جون گذشته در سنا تصویب شد، هرچند تا حد زیادی نمادین بود.) این طومار، اعمال «خشونت، شکنجه و سایر بدرفتاریها، ناپدید شدن اجباری، خشونت جنسی و اعدام» توسط طالبان را توضیح میدهد.
یک ماه بعد، دولت کانادا پاسخی سرد و بیروح صادر کرد. در بخشی از این بیانیه آمده بود: «همراه با بسیاری از متحدان همفکر، کانادا به محکوم کردن محدودیتها و تهدیدهای روزافزون زنان و دختران افغان ادامه خواهد داد و از طالبان میخواهد که به حقوق بشر و آزادیهای اساسی تمامی افغانها احترام بگذارد.»
مدافعان افغان ناامید شدند؛ در مصاحبهای در ماه جون، ظریفه یعقوبی گفت که از کار خود با نمایندگان پارلمان کانادا و دیگر سازمانهای بینالمللی نتایج قابل توجهی ندیده است. او گفت: «واقعیت این است که آنها به خوبی از زنان افغان حمایت نمیکنند.»
بسیاری از فعالان بر این باورند که تصویب قانون آپارتاید جنسیتی ممکن است یکی از تنها راههای جلوگیری از به رسمیت شناخته شدن طالبان به عنوان حکومت قانونی افغانستان توسط جامعه بینالمللی باشد. بار میگوید: «در حالی که یک روند قانونی فوراً سوءاستفادههایی که در حال وقوع است را متوقف نمیکند، این بحث را به طور قابل توجهی تغییر میدهد و باعث میشود کشورهای دیگر شروع به فکر کردن کنند که آیا در جنایات جدی که در حال وقوع است، همدست هستند یا نه.» هنگامی که مقامات سازمان ملل در ماه جون با رهبران طالبان در دوحه دیدار کردند تا به چگونگی تعامل جامعه بینالمللی با افغانستان بپردازند، آنها به دلیل تسلیم شدن در برابر خواستههای طالبان مبنی بر عدم مشارکت زنان یا نمایندگان جامعه مدنی افغانستان در این نشست مورد انتقاد گسترده قرار گرفتند.
بار میگوید، اما معرفی یک کنوانسیون جدید در سازمان ملل راهی طولانی در پیش دارد و راههای قانونی دیگری نیز وجود دارد. دادگاه کیفری بینالمللی در حال بررسی جنایات احتمالی علیه بشریت توسط طالبان و دولت اسلامی است، بهویژه «جنایتهای مرتبط با خشونت جنسی، توالد و تناسل و سایر اشکال خشونت مبتنی بر جنسیت». در مجمع عمومی سازمان ملل متحد در ماه سپتامبر، کانادا، آلمان، استرالیا و هالند ابتکاری را علیه حکومت طالبان مطرح کردند و طالبان را به تبعیض علیه زنان متهم کردند که میتواند به دادگاه بینالمللی دادگستری ارسال شود. حبیبه سرابی، والی سابق افغانستان و شرکتکننده در گفتوگوهای صلح بین طالبان و دولت قبلی افغانستان، یکی از اعضای گروه مشورتیای است که مدارک مربوط به این پرونده از جمله گواهیهای زنان را جمعآوری میکند. اما او بارها به افغانها، بهویژه به زنان که همواره با ناامیدیها آشنا بودهاند، هشدار داده است که امیدواری زیادی نداشته باشند.
در آلمان، برخی از مردم محلی به تمنا پریانی میگویند که او دیگر در امان است و نیازی به اعتراض علیه طالبان ندارد. اما مانند دیگر فعالان، او احساس مسئولیت میکند که به حمایت از افغانها ادامه دهد. او میداند که هرگونه تغییر مثبت به زمان درازی نیاز دارد. تا آن زمان، اگر رهبران جهان از ظلم طالبان شگفتزده شدند، تمنا میگوید: «ما به آنها خواهیم گفت: ما به شما گفتیم.»
این گزارش با حمایت نهاد روزنامهنگاران برای حقوق بشر (Journalists for Human Rights) و برنامه (The Walrus Contributing Writer) به نشر رسید.
ثریا امیری نویسنده همکار با The Walrus/JHR، از خبرنگاران افغان است که در حال حاضر در تورنتو اقامت دارد.
سامية مدور به عنوان دبیر ارشد در The Walrus کار می کند.